جدول جو
جدول جو

معنی سگ چیک - جستجوی لغت در جدول جو

سگ چیک
گونه ای گیاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ چین
تصویر سنگ چین
ویژگی دیواری که با چیدن سنگ ها بر روی هم ساخته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سی یک
تصویر سی یک
یک جزء از سی جزء چیزی، یک سی ام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه یک
تصویر سه یک
یک سوم چیزی، ثلث، در بازی نرد، هنگامی که هر سه طاس با یک خال بنشینند. در قدیم تخته نرد را با سه طاس بازی می کردند، برای مثال گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد / تا ظن نبری که کعبتین داد نداد (ازرقی - ۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
(سِ یَ / یِ)
سه یکه. سه یکی. ثلث. یک بهره از سه بهرۀ چیزی. (ناظم الاطباء). ثلث. یک سوم:
سه یک بود تا چاریک بهر شاه
قباد آمد و ده یک آورد راه.
فردوسی.
سه یک زآن نخستین بدرویش داد
پرستندگان را درم بیش داد
دو دیگر سه یک پیش آتشکده
همان مهر و نوروز و جشن سده.
فردوسی.
پیش از وی چنان بود که از جایی سه یک موجود خراج بود و از جایی پنج یک و همچنین تا شش یک رسید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 93). مقامر را سه شش میباید ولیکن سه یک می آید. (گلستان چ یوسفی ص 189).
، شراب ثلثان شده:
با چار لب دو شاهد از می
سه یک بخور و روان برافروز.
خاقانی.
رجوع به سه یکی و سیکی شود، نوبۀ سه یک. و آنرا حمی الغب و حمی المثلثه نیز نامند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی از دهستان چالدران سیه چشمه شهرستان ماکو است، دارای 112 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرچیک
تصویر سرچیک
رئیس سر سرور
فرهنگ لغت هوشیار
مهر گیاه استرنگ بیروح الصنم. توضیح وجه تسمیه آن از آن جهت است که کندن آن را شوم و موجب مرگ کننده دانند از این رو چون خواهند آن را بکنند اطراف آن را خالی کنند و یکسر طنابی را بر کمر سگی بندند و سگ رل نهیب زنند تا بدود در این اثنا گیاه کنده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی یک
تصویر سی یک
یک سی ام یک جزو از سی جزو چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
ثلث (بازی نرد در قدیم) سه عدد خال یک که سه طاس با هم آورند: گر شاه سه شش خواست یک زخم افتاد تا ظن نبری که کعبتین داد نداد... (تزرقی چهار مقاله 71)، یک سوم 3، 1 ثلت
فرهنگ لغت هوشیار
ثلث، یک ثلث، یک سوم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صفت سگان از درندگی و سماجت داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
یاوه گو، آدم پرچانه، بسیار سخن گو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گل باباآدم
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف هرز شبیه سیر
فرهنگ گویش مازندرانی
سگ شیر، نام گیاهی است از تیره ی فرفیون
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی ولیک گیاهی است خودرو و سرخ رنگ که در صخره ها روید
فرهنگ گویش مازندرانی
چین سوم پنبه و دیگر محصولات کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی
دیواری سنگی با ملات و یا بدون ملات
فرهنگ گویش مازندرانی
سرخ همانند زغال افروخته
فرهنگ گویش مازندرانی
گیره ی چارقد زنان شامل دو عدد سکه ی نقره ای بوده و به وسیله
فرهنگ گویش مازندرانی
یک سهم از سه سهم، نوعی قرارداد زراعی بین مالک زمین و مستاجر
فرهنگ گویش مازندرانی